بدنرین تاوان

.....................



بدنرین تاوان

مدت ها بود این کلبه ی ساحلی را داشت. جایی برای تنهایی و سیگار و نوشیدنی و یا جایی برای خراب کردن کاخ یک دختر معصوم و پاک.
گاهی این دخترک ها پاک نبودند با پای خود پا به این کلبه پا می گذاشتند ولی بین اینها دختری زیبا ، ساده و فقیر مثل یک وصله بد می درخشید.
این دخترک معصوم هر روز دم غروب به ساحل می آمد و غروب نارنجی خورشید را نگاه میکرد.
پسر شیفته ی موج معصومیت در چهره ی دریایی و زلال دخترک شد.
دختره ساده دل بست به محبت های این پسر یا به قول بعضی ها اژدهای دوسر.
یک شب او را به کلبه دعوت کرد و در کمال بی رحمی به دختر تجاوز کرد.
دخترک بعد مدت ها مریض شد. دکتر رفت و آزمایش داد و از بد روزگار آزمایش مثبت بود.
با پسر تماس گرفت و گفت که به خاستگاریم بیا من جز این پدر پیر کسی را ندارم و از پس بزرگ کردن این بچه بر نمی آیم.
بار ها تماس گرفت و پیام فرستاد ولی تمامی اینها بی جواب می ماندند
در آخرین پیام به پسر گفت اگر نیایی به پدر و مادرت می گویم.
پسر که ترسیده بود به دخترک زنگ زد و به او گفت من به اناها گفتم تو اخر هفته به همان کلبه بیا . من مادر و پدرم را می آورم و آنجا از تو خاستگاری می کنم.
آخر هفته شد و از بد یا خوب روزگار پدر دختر به شدت مریض شد. دختر در دو راهی مانده بود و نمی دانست برود یا نه؟ اگر می رفت پدرش می مرد و اگر نمی رفت....
تصمیم گرفت به خانه پسر زنگ بزند و بگوید که نمی تواند بیاید. وقتی که زنگ زد خواهر پسر گوشی را برداشت .
دخترک بعد از سلام و احوال پرسی به او گفت من همان دختری هستم که قرار بود امشب مادر و پدرت در کلبه ی ساحلی از من خاستگاری کنند. خواهرش خیلی تعجب کرد. از قضا پدرو مادرش خانه نبودند او هم فکر کرد به قرار خاستگاری رفته اند.
برای اینکه حال و هوایش عوض شود خودش به ساحل رفت. درب کلبه ی برادرش را زد....
اما پس این در اتفاقات خوبی منتظرش نشده بود ....
چون برادرش بعد از گذاشتن قرار ملاقات با آن دختر معصوم برای خاستگاری به دوست های پسرش زنگ زد و به آنها گفت به خانه اش بروند و وقتی دختر آمد کارش را یک سره کنند.
همین که پسر ها در را به روی خواهرش گشودند او را به داخل کشاندند و ....
پسر به کلبه رفت تا از کار دوستانش مطمئن شود اما وقتی خواهرش را روی تخت دید که دورتادورش را خون گرفته و  فاصله ای با مرگ ندارد دیوانه شد به سمت ماشینش رفت و تفنگی دراورد و خود را به جهنم فرستاد.

"آری بدترین تاوان برای رحم نکردن به یک دختر ساده این است."



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: مطلب ، ،

نوشته شده توسط hadiss در شنبه 25 مرداد 1393

و ساعت 14:20



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by dar-aghosh-bad ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




به وبلاگ من خوش آمدید




مطلب
متن اهنگ
کد اهنگ
کتاب
تایپی
بیوگرافی
بازیگران
نویسندگان
خوانندگان
عکس
عکس با نوشته عاشقانه و غیره....
عکس عاشقانه بدون نوشته
عکس خوانندگان
عکس بازیگران
شهاب حسینی
ترول
دانلود اهنگ
انه شرلی




hadiss
pari




همدل
دلتنگ
خوبی ها
وبلاگ مجید اصغرزاده
عشقانه های شرجی
همه جوره (کره ای)
مجله خبری تماشا.خبر.اخبار.سرگرمی.
شعر عاشقانه
طناز چت
چت روم طناز
ما پنج نفر
تنها
gps ماشین ردیاب
دیلایت فابریک
جلو پنجره لیفان ایکس 60

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گمشده و آدرس  dar-aghosh-bad.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا












عکس , کارت پستال , عکس عاشقانه , عکس با نوشته , عاشقانه،کارت پستال،کارت پستال احساسی،کارت پستال تنهایی،کارت پستال عاشقانه،کارت پستال عاشقانه غمگین , متن , متن اهنگ , apk, آیفون, آیپد, اندروید, تبلت, جاوا, دانلود رمان pdf, دانلود رمان اعدام یا انتقام, دانلود رمان اعدام یا انتقام apk, دانلود رمان اعدام یا انتقام epub, دانلود رمان اعدام یا انتقام jar, دانلود رمان اع , pk, آیفون, آیپد, اندروید, تبلت, جاوا, دانلود رمان pdf, دانلود رمان شکوفه اشک, دانلود رمان شکوفه اشک apk, دانلود رمان شکوفه اشک epub, دانلود رمان شکوفه اشک jar, دانلود رمان شکوفه اشک java, دانلود رمان , عکس عاشقنه با نوشته , زندگی , جوک طنز زندگی , رسم زمونه , انیشتن , پدر و مادر ,




»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin